flintsدیکشنری انگلیسی به فارسیچنگال، سنگ چخماق، چخماق، سنگ فندک، اتش زنه، چیز سخت، سنگ چخماقی، سنگ ریزه
cockدیکشنری انگلیسی به فارسیخروس، چخماق تفنگ، پرنده نر، کج نهادگی کلاه، الت ذکور، کج نهادن، یک وری کردن، بالا بردن، گوش ها را تیز و راست کردن
cocksدیکشنری انگلیسی به فارسیخنده دار، چخماق تفنگ، پرنده نر، کج نهادگی کلاه، الت ذکور، کج نهادن، یک وری کردن، بالا بردن، گوش ها را تیز و راست کردن