tearدیکشنری انگلیسی به فارسیاشک، پارگی، چاک، گریه، سرشک، دریدن، پاره کردن، گسستن، دراندن، گسیختن، چاک دادن
tearsدیکشنری انگلیسی به فارسیاشک ها، اشک، پارگی، چاک، گریه، سرشک، دریدن، پاره کردن، گسستن، دراندن، گسیختن، چاک دادن
caddiesدیکشنری انگلیسی به فارسیcaddies، توپ تنیس، لو لو، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، شبح، پسر کهتر، پیشخدمت
caddieدیکشنری انگلیسی به فارسیکاددی، توپ تنیس، لو لو، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، شبح، پسر کهتر، پیشخدمت