معنی چامین کردن

جست‌وجوی مشابه

provide, provision, purvey, purveyance, supply, support

boast, brag, roister

fast-talk

purvey

fund

تأمین امنیت، حفظ کردن، تامین کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن

محافظت شده، تامین کردن، امن نگهداشتن، حفظ کردن از، حراست کردن

تضمین می کند، حفظ کردن، تامین کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن

پشت سر هم، تظاهر بصمیمیت کردن، چاخان کردن

پشت سر هم، تظاهر بصمیمیت کردن، چاخان کردن