plumpدیکشنری انگلیسی به فارسیچاق و چله، صدای تلپ تلپ، چاق شدن، فربه ساختن، گوشتالو کردن، محکم افتادن یا افکندن، گوشتالو، فربه
lobدیکشنری انگلیسی به فارسیلوب، گوشت یا پوست اویخته، گوشت الو، ادم خپله و سنگین، خزانه، باهستگی پرتاب کردن، چیزی را سنگین بزمین زدن، با تنبلی و سنگینی حرکت کردن، چاق و چله، چاق
stoutدیکشنری انگلیسی به فارسیچاق و چله، نوعی ابجو، آبجو استاوت، تنومند، ستبر، ضخیم، نیرومند، محکم، تومند، سخت، شق، قوی بنیه، با اسطقس