squarerدیکشنری انگلیسی به فارسیsquarer، مربع، جذر، چهار گوش، برابر، گوشه دار، چارگوش، حسابی، منصف، منظم، راست حسینی
squareدیکشنری انگلیسی به فارسیمربع، میدان، مجذور، چهار گوش، توان دوم، محوطه، عرصه، چارگوش، مربع کردن، مجذور کردن، چهارگوش کردن، بتوان دوم بردن، وفق دادن، جور دراوردن، واریز کردن، مستقیما، جذ
quadruplicatesدیکشنری انگلیسی به فارسیچهارگوشه، چهاربرابر کردن، چهار برابر کردن، در چهار نسخه تهیه کردن