چارهدیکشنری فارسی به انگلیسیalternative, answer, choice, cure, help, recourse, remedy, resort, resource
remedyدیکشنری انگلیسی به فارسیدرمان، چاره، دارو، چاره یا فایده، درمان کردن، اصلاح کردن، جبران کردن، تعمیر کردن
Hobson's choiceدیکشنری انگلیسی به فارسیانتخاب هبسون، پیشنهادی که چاره ای جز قبول ان نیست، انتخاب از روی ناچاری، نا گزیر