معنی پیهن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

پرهنگه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

populous

پهن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

broad, dung, excrement, muck, outspread, square, wide, extended

پهن تر کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

widen

پهن چوب (سقف یا در و غیره)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

panel

پهن داربست

دیکشنری فارسی به انگلیسی

espalier

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

Mikolaj Kopernik

دیکشنری انگلیسی به فارسی

میکا له کوپرنیک

Mikhail Gorbachev

دیکشنری انگلیسی به فارسی

میخائیل گورباچف

meikles

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مواد لازم

miked

دیکشنری انگلیسی به فارسی

میکا

Mikhail Glinka

دیکشنری انگلیسی به فارسی

میخائیل گلیینکا

جست‌وجوی متن

broadband

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پهنای باند

planching

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پهن کردن

finger's breadth

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پهن انگشت

vastity

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پهناوری، وسعت، عظمت، بزرگی

bandwidths

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پهنای باند