peregrinatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیروز شد، سرگردان بودن، بزیارت رفتن، سفر کردن، اواره بودن، در کشور خارجی اامت کردن
glidesدیکشنری انگلیسی به فارسیglides، سر، سبک پریدن، سر خوردن، سریدن، اسان رفتن، نرم رفتن، پرواز کردن بدوننیروی موتور
glidedدیکشنری انگلیسی به فارسیسرامیک، سر خوردن، سریدن، اسان رفتن، نرم رفتن، پرواز کردن بدوننیروی موتور
soaredدیکشنری انگلیسی به فارسیافزایش یافت، اوج گرفتن، بالغ شدن بر، بلند پروازی کردن، بلند پرواز کردن، بالا رفتن، صعود کردن
soarدیکشنری انگلیسی به فارسیاوج گرفتن، بالاروی، بالغ شدن بر، بلند پروازی کردن، بلند پرواز کردن، بالا رفتن، صعود کردن