پارهدیکشنری فارسی به انگلیسیbribe, catch, crumb, disconnected, fraction, fragment, graft, ingredient, part, piece, scrap, slab, snatch, strip
witchدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، ساحره، زن جادوگر، عفریته، پیرهزن، مجذوب کردن، افسون کردن، سحر کردن
witchesدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگران، ساحره، زن جادوگر، عفریته، پیرهزن، مجذوب کردن، افسون کردن، سحر کردن