waveredدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان داد، فتور پیدا کردن، متزلزل شدن، دو دل بودن، تردید پیدا کردن، نوسان کردن
liaisesدیکشنری انگلیسی به فارسیمتصل می شود، ارتباط پیدا کردن، رابطه داشتن، بستگی داشتن، رابط نظامی بودن
waverدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، تبصره قانون، فتور پیدا کردن، متزلزل شدن، دو دل بودن، تردید پیدا کردن، نوسان کردن