617 مدخل
disembarkation
disembark
land, debark
dismount
detrain
disassemble, dismantle
overhaul
پیاده کردن
پیاده کردن، سوا کردن، مجزا کردن، به هم ریختن
بی احترامی کردن، پیاده کردن
demodulate، پیاده کردن
تخریب، پیاده کردن، از اسب پیاده شدن