پوشاکدیکشنری فارسی به انگلیسیclothes, clothing, dress, furnishings, garment, gear, habiliment, suit, vestment, vesture, wardrobe, wear, wearables
ginsدیکشنری انگلیسی به فارسیدروغ میگه، جین، ماشین پنبه پاک کنی، ماشین، حیله و فن، جرثقیل پایه دار، افزار، عرق جو سیاه، گرفتار ساختن، پنبهرا پاک کردن