معنی پوسیدگی حلقوی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

پوسیدگی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

decay, decomposition, moldiness, putrefaction, rot, spoilage

پوسیدگی (پزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rot

پوسیدگی (دندانپزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

caries

پوسیدگی خشک (کشاورزی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dry rot

پوسیدگی نسج (پزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

gangrene

جست‌وجوی متن

pepsinating

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پوسیدگی

pyogenesis

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پوسیدگی

pastoralized

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پوسیدگی

pastorising

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پوسیدگی

nosogenesis

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پوسیدگی