scaldدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزاندن، سوختگی، تاول، اثر اب جوش بر روی پوست، با آب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، اب پز کردن
scaldsدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزش، سوختگی، تاول، اثر اب جوش بر روی پوست، با آب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، اب پز کردن
burrدیکشنری انگلیسی به فارسیخم شدن، تیغ، پوست زبرو خاردارمیوه، گره، بر امدگی، با مته سوراخ کردن، غلیظ تلفظ کردن
incrustدیکشنری انگلیسی به فارسیمحبت، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن