پوستهدیکشنری فارسی به انگلیسیdandruff, encrustation, film, flake, husk, scale, shell, shuck, skin, surface
crustsدیکشنری انگلیسی به فارسیکلوچه ها، پوسته، پوست، قشر، کبره، پوست نان، پوسته سخت هر چیزی، ادم جسور و بیادب، قسمت خشک و سخت نان، کبره بستن