thumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیسر و صدا، ضربت، سقوط باصدای سنگین، صدای تلپ، سنگین حرکت کردن، سنگینافتادن، با چیز پهن و سنگین زدن
thumpدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، ضربت، سقوط باصدای سنگین، صدای تلپ، سنگین حرکت کردن، سنگینافتادن، با چیز پهن و سنگین زدن
partisanدیکشنری انگلیسی به فارسیپارتیزان، طرفدار، حامی، پیرو متعصب، شمشیر پهن و دسته بلند، طرفدارانه، خرافات پرست