13 مدخل
blow
puncture
upset
senescent
پنچر شدن، سوراخ، پنچر، خلش، سوراخ کردن، خلیدگی
سوراخ کردن، پنچر شدن، خلیدگی
منفجر شدن، ترکیدن، پنجرشدن، پف کردن
سوراخ شده، سوراخ کردن، پنچر شدن، خلیدگی
سوراخ ها، سوراخ، پنچر، خلش، سوراخ کردن، پنچر شدن، خلیدگی