پنددیکشنری فارسی به انگلیسیadmonition, advice, counsel, exhortation, instruction, recommendation, tip
agreeدیکشنری انگلیسی به فارسیموافق، موافقت کردن، موافق بودن، پسند امدن، اشتی دادن، ترتیب دادن، جلوس کردن، متفق بودن، سازش کردن، تن در دادن به، هم رای بودن، درست کردن
adviseدیکشنری انگلیسی به فارسیتوصیه، مشورت دادن، نصیحت کردن، توصیه دادن، پند دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن
advisingدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاوره، مشورت دادن، نصیحت کردن، توصیه دادن، پند دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن
advisesدیکشنری انگلیسی به فارسیتوصیه می کند، مشورت دادن، نصیحت کردن، توصیه دادن، پند دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن