معنی پل زدن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

پل زدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bridge

جست‌وجوی مشابه

قابل پل زدن و عبور

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bridgeable

پل

دیکشنری فارسی به انگلیسی

barbican, bridge

پل (دندانپزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bridge

پل اهرمی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bascule bridge

پل بازشو

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bascule bridge

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

mg

دیکشنری انگلیسی به فارسی

میلی گرم

جست‌وجوی متن

bridgeable

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قابل حمل، قابل عبور یا پل زدن

pontoon

دیکشنری انگلیسی به فارسی

pontoon، جسر، پل موقت نظامی زدن

Wheatstone bridge

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پل پنبه ای

Greater New Orleans Bridge

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پل بزرگ نیواورلئان

Paul Hindemith

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پل هندی متیث