معنی پلیسه | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

پلیسه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

burr, fold, pleat, shirring

جست‌وجوی مشابه

پلیسه دار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

flouncy

پلیسه دار (دوزندگی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

flounce

پلیسه دار کردن (پوشاک)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tuck

پلیسه دار کردن (خیاطی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

gather

پلیسه دار کردن فلز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

burr

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

mudsill

دیکشنری انگلیسی به فارسی

موتسول

mudsills

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مودزها

جست‌وجوی متن

polysiphonous

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پلیس فونیک

policemanlike

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پلیس

motorcycle cop

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پلیس موتور سیکلت

police blotter

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پلیس بلاتر

motorcycle policeman

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پلیس موتور سیکلت