معنی پشنگ | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

پشنگ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dribble, exudation, lever, pry, spatter, spill, splash, spray

جست‌وجوی مشابه

پشنگ زن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sprayer

پشنگش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

leverage

پشنگیدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dribble

کاربرد پشنگ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

leverage

پاشنگاه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

patch

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

makahiki

دیکشنری انگلیسی به فارسی

makahiki

make peace

دیکشنری انگلیسی به فارسی

صلح کنید

makeshiftiness

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ماندگاری

makos

دیکشنری انگلیسی به فارسی

makos

make a clean breast of

دیکشنری انگلیسی به فارسی

یک سینه پاکیزه بساز

جست‌وجوی متن

panegoism

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پانگویسم

Pangea

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پانگها

pangaea

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پانگها

Pango Pango

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پنگو پانگو