crawfishدیکشنری انگلیسی به فارسیخرچنگ، خرچنگ خاردار، خرچنگ اب شیرین، به پشت حرکت کردن، از موضعی عقب نشینیکردن
fishدیکشنری انگلیسی به فارسیماهی، انواع ماهیان، صید از آب، پشت بند، ماهی گرفتن، ماهی صید کردن، بست زدن به، جستجو کردن
backدیکشنری انگلیسی به فارسیبازگشت، عقب، پشت، پشتی، تکیه گاه، پشتی کنندگان، جبران، مدد، سوار شدن، پشتی کردن، طرفداری کردن، پشتانداختن، بعقب بردن، پشت چیزی نوشتن، ظهرنویسی کردن، بر پشت چیزی