پس و پیش رفتندیکشنری فارسی به انگلیسیfluctuate, oscillate, rock, swag, sway, swing, teeter, traverse, twinkle, vacillate, wallow, wave, waver
transposingدیکشنری انگلیسی به فارسیحمل و نقل، ترانهادن، قلب کردن، پس و پیش کردن، مقدم وموخر کردن، بطرف دیگر معادله بردن
teetersدیکشنری انگلیسی به فارسیتتریس، بالا و پایین رفتن، تلو تلو خوردن، الله کلنگ بازی کردن، پس و پیش رفتن
transpositionsدیکشنری انگلیسی به فارسیانتقالها، تقدم و تاخر، ترانهش، پس و پیش سازی، پس و پیشی، فراگذاری، جابجا شدگی
transpositionدیکشنری انگلیسی به فارسیانتقال، تقدم و تاخر، ترانهش، پس و پیش سازی، پس و پیشی، فراگذاری، جابجا شدگی
teeteringدیکشنری انگلیسی به فارسیteetering، بالا و پایین رفتن، تلو تلو خوردن، الله کلنگ بازی کردن، پس و پیش رفتن