springingدیکشنری انگلیسی به فارسیبهار، پریدن، لی لی کردن، جهش کردن، جهیدن، قابل ارتجاع بودن، حالت فنری داشتن
bail outدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست رفته، به قید کفیل آزاد کردن و شدن، با پاراشوت از هواپیما پریدن
springsدیکشنری انگلیسی به فارسیفنر، بهار، فصل بهار، چشمه، حالت فنری، سر چشمه، جهش یا حرکت فنری، عین، جست و خیز، حالت ارتجاعی فنر، پریدن، لی لی کردن، جهش کردن، جهیدن، قابل ارتجاع بودن، حالت فن
tumbleدیکشنری انگلیسی به فارسیکشیدن، چرخش، بهم ریختگی، افتادن، اشفتگی، جست و خیز کردن، رقصیدن، پریدن، لغزیدن، ناگهان افتادن، غلت خوردن