معنی پرستار | واژه یاب

همه دقیق مشابه آوا متن آغاز قافیه

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

پرستار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

attendant, minder, nurse

جست‌وجوی مشابه

پرستار بچه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

baby sitter, nurse, nursemaid

پرستار دیپلمه (با پروانه رسمی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

registered nurse

پرستار کودک

دیکشنری فارسی به انگلیسی

childminder

پرستار مذهبی (برخی کلیساهای پروتستان)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

deaconess

پرستاره

دیکشنری فارسی به انگلیسی

starry

جست‌وجوی متن

prosimian

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرستار

prateful

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرستار

preacheress

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرستار

prestricken

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرستار

auntship

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرستار