پراکندهدیکشنری فارسی به انگلیسیbroadcast, diffuse, diffusive, discursive, excursive, far-flung, rife, scattering, sparse, straggly, unfocused
processorsدیکشنری انگلیسی به فارسیپردازنده ها، پردازنده، پردازشگر، عمل کننده، تکمیل کننده، تمام کننده