bandyدیکشنری انگلیسی به فارسیگیم پلی، چوگان سر کج، چوگان بازی، رد و بدل کردن، بحی کردن، اینسو و انسو پرت کردن، چنبری، کچ، خط خط، مخطط یا راهراه
idleدیکشنری انگلیسی به فارسیبیکار، وقت تلف کردن، وقت گذراندن، تنبل شدن، تنبل، بیهوده، عاطل، بی کار، بی اساس، سست، بیخود، بی پر و پا
paddleدیکشنری انگلیسی به فارسیدست و پا زدن، پارو، پره، بیلچه، پاروی پهن قایقرانی، پارو زدن، با دست نوازش کردن، ور رفتن، با باله شنا حرکت کردن، با چوب پهن کتک زدن
paddlesدیکشنری انگلیسی به فارسیدست و پا زدن، پارو، پره، بیلچه، پاروی پهن قایقرانی، پارو زدن، با دست نوازش کردن، ور رفتن، با باله شنا حرکت کردن، با چوب پهن کتک زدن
founderingدیکشنری انگلیسی به فارسیبنیانگذار، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن