mockدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت کشیدم، تمسخر، مسخره کردن، تقلید در اوردن، استهزاء کردن، دست انداختن، عقیم کردن، خندیدن، تقلیدی
hobدیکشنری انگلیسی به فارسیپختن، حقه، سنبه قالب، شوخی فریب امیز، گل میخ زدن، باسنبه یا میله بریدن، با دندانه ماشین و غیره بریدن