پاکدیکشنری فارسی به انگلیسیclean, flat, darned, fair , plumb, pure, immaculate, impeccable, spotless, unpolluted, virginal, white
gambadoدیکشنری انگلیسی به فارسیقماربازی، جفتک، گتر، طفره، چکمه رکابی و ساقه بلند سواری، زنگار یا پا پیچ سوار کاری
gambadosدیکشنری انگلیسی به فارسیگامبادوس، جفتک، گتر، طفره، چکمه رکابی و ساقه بلند سواری، زنگار یا پا پیچ سوار کاری
prancingدیکشنری انگلیسی به فارسیپریدن، با تکبر راه رفتن، سوار اسب چموش شدن، خرامیدن، جفتک زدن، روی دو پا بلند شدن
prancesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی ها، با تکبر راه رفتن، سوار اسب چموش شدن، خرامیدن، جفتک زدن، روی دو پا بلند شدن