37 مدخل
preservation, safeguard
patrol, ward, watch
night watch
guard, keep, patrol, picket, watch, preserve, safeguard, uphold
preserve
گشت، گشتی، پاسداری، گشت زدن، پاسبانی کردن، پاسداری کردن
مراقب بودن، هشیاری، پاسداری، مراقبت، دقیق
چشم انداز، فرشته، کسیکه پاسداری و نظارت میکند
تماشاگران، فرشته، کسیکه پاسداری و نظارت میکند
گشت زنی، گشت، گشتی، پاسداری، گشت زدن، پاسبانی کردن، پاسداری کردن