معنی پاست | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

پاستا (خوراکپزی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pasta

پاسترامی (خوراکپزی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pastrami

پاستل

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pastel, pastille

پاستورال (موسیقی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pastorale

پاستوری کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pasteurization, pasteurize

جست‌وجوی متن

pastorali

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پاستورالی

pasteur

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پاستور

Pastinaca

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پاستینکا

palatalise

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پاستوریزه

panaesthesia

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پاستئسایی