214 مدخل
around
gab, jabber
whir, whirr
babble, drone, patter, whir, whirr
beneficiary
غوطه ور شدن، تعمید دادن، پایین امدن
گردن، ور رفتن معمولا با
کلاهبرداری، ور رفتن، عبور چیزی را لمس کردن
شعله ور شدن، زرق و برق، اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش
گبرینگ، ور زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن، دست و پا شکسته حرف زدن