وازدهدیکشنری فارسی به انگلیسیbankrupt, bastard, cheap, cheap-jack, crummy, cull, evacuation, fag end, flash, offal, outcast, reject, second-rate
tenderدیکشنری انگلیسی به فارسیمناقصه، پیشنهاد، پول رایج، انبار، مناقصه ومزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن، حساس، لطیف، ترد، مهربان، نازک
tendersدیکشنری انگلیسی به فارسیمناقصه ها، مناقصه، پیشنهاد، پول رایج، انبار، مناقصه ومزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن