374 مدخل
pastime
beguile
spend
loaf
loiter
lollygag
پرشور، کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن
frivol، کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن
frivols، کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن
فریاد زد، کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن
temporized، بدفع الوقت گذراندن، وقت گذراندن