singletonsدیکشنری انگلیسی به فارسیتک سلول ها، یگانه، تک ورق، ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد، یک سطرشعر یا بند منحصر بفرد
policiesدیکشنری انگلیسی به فارسیسیاست های، سیاست، خط مشی، بیمه نامه، سیاستمداری، کاردانی، ورقه بیمه، سند معلق به انجام شرطی
packsدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته ها، بسته، یک بسته، کوله پشتی، بقچه، دسته، گروه، یک دست ورق بازی، ملافه، بسته کردن، بسته بندی کردن، قرار دادن، توده کردن، بزور چپاندن، بار کردن، بردن