158 مدخل
cancellation
cancel
actuate, drive
persuasion
constrained
شهروند، دامگاه، نمایشگاه جانوران، جایگاه دام ودد
مردانگی، دامگاه، نمایشگاه جانوران، جایگاه دام ودد
وادار کردن، مجبور کردن، ممنون کردن، مرهون ساختن، متعهد شدن، لطف کردن
وادر، راه رونده در آب، مرغ دراز پا
واد، در اب راه رفتن، بهاب زدن، بسختی رفتن