وجوددیکشنری فارسی به انگلیسیbeing, dom _, entity, existence, occurrence, person, presence, subsistence
admissionدیکشنری انگلیسی به فارسیپذیرش، اعتراف، ورودیه، قبول، تصدیق، دخول، درامد، اجازهء ورود، بارداد
entranceدیکشنری انگلیسی به فارسیورود، مدخل، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، دروازهءدخول، درب مدخل، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداختن
admissionsدیکشنری انگلیسی به فارسیپذیرش، اعتراف، ورودیه، قبول، تصدیق، دخول، درامد، اجازهء ورود، بارداد