whipping boyدیکشنری انگلیسی به فارسیتو سری خور، وجه المصالحه امری، کتک خور، بچه تازیانهخور بجای شاهزاده در مدرسه
enthusiasmدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتیاق، جدیت، غیرت، شور و ذوق، الهام، حیرت، هواخواهی با حرارت، وجد و سرور
enthusiasmsدیکشنری انگلیسی به فارسیشور و شوق، اشتیاق، جدیت، غیرت، شور و ذوق، الهام، حیرت، هواخواهی با حرارت، وجد و سرور
stickدیکشنری انگلیسی به فارسیچوب، چماق، عصا، چوب دستی، شلاق، چسبناک، چسبندگی، تاخیر، وقفه، وضع، پیچ درکار، باهو، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کرد