وارفتندیکشنری فارسی به انگلیسیblench, decompose, disintegrate, dissolve, loosen, melt, separate, wilt
waningدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش می یابد، کم شدن، رو بکاهش گذاشتن، نقصان یافتن، وارفتن، به آخر رسیدن، خرد شدن
wanesدیکشنری انگلیسی به فارسیwanes، افول، کم و کاستی، کم شدن، رو بکاهش گذاشتن، نقصان یافتن، وارفتن، به آخر رسیدن، خرد شدن