107 مدخل
decompression
gush
stress
syllable
actuate, drive
فروش سخت، فروشندگی باچرب زبانی وفشار، زورچپانی
استانیگری، گویش یا لهجه محلی، عقاید وافکار محدود محلی
وادار کردن، مجبور کردن، ممنون کردن، مرهون ساختن، متعهد شدن، لطف کردن
نافشار sagittifolium
واشر قفل