همکاریدیکشنری فارسی به انگلیسیassociation, co-operation, collaboration, concert, cooperation, partnership, teamwork
cooperateدیکشنری انگلیسی به فارسیهمکاری کردن، همیاری کردن، باهم کار کردن، همدستی کردن، تشریک مساعی کردن، اشتراک مساعی کردن، تعاون کردن