23 مدخل
تحت تاثیر قرار دادن، باقی گذاردن، تاثیر کردن بر، مهر زدن
بازپرداخت
اثربخشی
امپیتیست ها
امپرسیونیست
قابل اعتماد، تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر