catchدیکشنری انگلیسی به فارسیگرفتن، شکار، دستگیره، اخذ، زبانه، عمل گرفتن، لغت چشمگیر، از هوا گرفتن، بدست اوردن، جلب کردن، درک کردن، فهمیدن، دچار شدن به، چنگ زدن، قاپیدن
catchesدیکشنری انگلیسی به فارسیجلب می کند، شکار، دستگیره، اخذ، زبانه، عمل گرفتن، لغت چشمگیر، گرفتن، از هوا گرفتن، بدست اوردن، جلب کردن، درک کردن، فهمیدن، دچار شدن به، چنگ زدن، قاپیدن
stormدیکشنری انگلیسی به فارسیطوفان، توفان، کولاک، باد شدید، طوفان مستقیم، تغییر ناگهانی هوا، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
stormsدیکشنری انگلیسی به فارسیتوفان ها، طوفان، توفان، کولاک، باد شدید، طوفان مستقیم، تغییر ناگهانی هوا، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن