1588 مدخل
compact, serried
huddle
compact, jam
stowage
already
il
Il Duce
انبارها، تنگ هم چینی، اجرت تنگ هم چیدن کالا
پایه، پر کردن، تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، انباشتن، باز داشتن
جای خالی، پر کردن، تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، انباشتن، باز داشتن
ذخیره شده، پر کردن، تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، انباشتن، باز داشتن
steeved، خفت کردن، بار کردن، تنگ هم چیدن