73 مدخل
conterminous, contiguous, neighbor, neighboring
neighbor
neighborly
cohort, colleague, compeer
همسایه، همسایه شدن با
همسایه، اهل محل، همسایه شدن با، مجاور، نزدیک
همسایه، همسر، مصاحب، شریک، هم نشین شدن، جور کردن
همسایه