97 مدخل
adjoining, contiguous, neighboring
adjacent
neighbor
adjacency, contiguity
congenial, like , sister, synchronous, uniform
complement
همجواری
مجاور، همجوار، نزدیک، همسایه، متوالی، محدود، دیوار بدیوار
پیوسته، همجوار، مجاور، متصل، نزدیک، مربوط بهم
مجاور، همسایه، همجوار، نزدیک، محدود، دیوار بدیوار، متلاقی