هدفدیکشنری فارسی به انگلیسیaim, butt, design, destination, end, goal, intent, object, objective, purpose, target, tendency, Mark
objectدیکشنری انگلیسی به فارسیهدف - شی، شیء، هدف، موضوع، مفعول، مقصود، شیی، چیز، منظره، شیی ء، کالا، اعتراض کردن، مخالفت کردن