220 مدخل
direct, lead, navigate, wave
reclaim
conduct
steer
conn
هدایت کردن، شناور شدن، بلند شدن، برخاستن
هدایت کردن، منحرف کردن، معطوف داشتن
هدایت می کند، هدایت کردن، کشتیرانی کردن
هدایت، هدایت کردن، راندن، اداره کردن، راهنمایی کردن، بردن
دفع کردن، کم ارزش کردن، کسی را اگاه و هدایت کردن