raysدیکشنری انگلیسی به فارسیاشعه ها، اشعه، پرتو، شعاع، تشعشع، روشنایی، اشعه تابشی، برق زدن، درخشیدن، تشعشع داشتن
whippingsدیکشنری انگلیسی به فارسینهنگ ها، شلاق زنی، ضربت اهسته و سبک با شلاق، نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی