هالودیکشنری فارسی به انگلیسیbumpkin, clod, clodhopper, gull, gullible, simpleton, soft touch, stupid, unsophisticated, yokel
frettingدیکشنری انگلیسی به فارسیترسناک، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن، پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، وهوي هاي کردن، جویدن، رنگ امیزی کردن
fretدیکشنری انگلیسی به فارسیلعنتی، اخم، اذیت، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی حوصلگی، جیغ، ساییدگی، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن، پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، وهوي